ماهنامه «نماینده» - تاریخ ایران نخبگانی را به خود دیده که در درک شرایط زمانه و پاسخ به ندای ملت با باور عمیق به دین و آیین و ظرفیتهای درونی ملت، کم نظیر است. شهید «مدرس» از جمله شخصیتهایی است که دارای چنین ویژگیهایی است. تلاش وی برای تثبیت و نهادینه سازی فعالیتهای مجلس، بهعنوان نهاد قانونگذاری در کشور، قابل توجه است. به اعتقاد مدرس کانون اصلی تمام امور مملکت ایران، مجلس شورای ملی است و تمام مسائل مهم اعم از اینکه مربوط به امور داخلی کشور باشد یا مربوط به عالم اسلام و سایر کشورها باید در مجلس شورا طرح و بحث شود. چون مردم و نمایندگان در سرنوشت سیاسی و اجتماعی کشور نقش اول را دارند، مجاز هستند و قادرند حتی بالاترین مقامهای لشکری و کشوری را استیضاح کنند. دهم آذر سالروز شهادت «سیدحسن مدرس» قهرمان مبارزه با استبداد و استعمار بهدرستی روز مجلس نامگذاری شده است. شک نیست که بازشناسی شخصیت این عالم مجاهد و این سیاستمدار روشنبین و این نماینده صادق ملت در باور به داشتهها و اعتماد به نخبگان کشور در اداره امور درسآموز است. در همین راستا با «سیدحمید روحانی» مورخ انقلاب اسلامی به گفتوگو نشستیم تا از نگاهی دیگر با عملکرد شهید مدرس آشنا شویم.
*لطفاً در مورد ویژگیهای برجستهای که مدرس را به مردی ماندگار در تاریخ مبدل کرده، توضیحاتی بیان کنید.
درود و سلام میفرستم به روح تمامی شهدا بهخصوص شهید سیدحسن مدرس که نمونه بارز یک انسان آزاد، متفکر، متعهد و انقلابی بود. شهید مدرس ویژگیهای برجستهای داشت که از جمله آن شجاعت و آزاداندیشی است. مدرس در مقابل هیچ قدرتی سر تسلیم فرود نیاورد. تطمیع نمیشد و هیچ تهدیدی بر او اثر نداشت. در واقع وی انسانی آزاداندیش و بسیار متفکر بود که مسائل را بهدرستی بررسی میکرد اما نفوذ ناپذیری از ویژگیهای برجسته شهید مدرس بوده است.
دشمنان هیچگاه نتوانستند مدرس را آلت دست خود قرار دهند و نقشههای خود را بر وی تحمیل کنند. چرا که با هوشیاری بالا مسائل را بهدرستی بررسی و تحلیل میکرد. جریانشناسی و دشمنشناسی نیز از دیگر ویژگیهای برجسته شهید مدرس بوده است. او بههیچ عنوان دشمن را دوست نمیپنداشت. مدرس سازش ناپذیر، قاطع و صریح در مقابل ظلم بود. هرگز در مقابل استعمار و استبداد کوتاه نمیآمد و با دشمنان ملت و دین خدا مذاکره و همراهی نمیکرد؛ حتی زمانی که فشار زیاد بود آنگونه نبود که احساس کند راه چارهای ندارد و هرگز تسلیم نمیشد. مدرس هرگز دشمن را کدخدای دنیا نمیدانست که بخواهد با کدخدا کنار بیاید.
دشمنان هیچگاه نتوانستند مدرس را آلت دست خود قرار دهند و نقشههای خود را بر وی تحمیل کنند. چرا که با هوشیاری بالا مسائل را بهدرستی بررسی و تحلیل میکرد. جریانشناسی و دشمنشناسی نیز از دیگر ویژگیهای برجسته شهید مدرس بوده است. او بههیچ عنوان دشمن را دوست نمیپنداشت. مدرس سازش ناپذیر، قاطع و صریح در مقابل ظلم بود. هرگز در مقابل استعمار و استبداد کوتاه نمیآمد و با دشمنان ملت و دین خدا مذاکره و همراهی نمیکرد؛ حتی زمانی که فشار زیاد بود آنگونه نبود که احساس کند راه چارهای ندارد و هرگز تسلیم نمیشد. مدرس هرگز دشمن را کدخدای دنیا نمیدانست که بخواهد با کدخدا کنار بیاید، تنها با ملت صادق بود و تنها در مقابل خدا سر تسلیم فرود میآورد؛ در واقع ویژگیهای شهید مدرس بسیار سازنده بود؛ بنابراین امام نیز از مشی نفوذ ناپذیری و مقاومت مدرس در مقابله با ظلمها الگو گرفتند.
*تأکید زیادی بر نفوذ ناپذیری شهید مدرس داشتید، ممکن است با ذکر مثالهایی از تاریخ این بعد شخصیتی وی را برای ما ملموستر نمائید؟
در زمینه هوشیاری و نفوذ ناپذیری مدرس میتوان به تقابل وی با رضاخان پهلوی قبل از رسیدن به سلطنت اشاره کرد؛ آن زمان سردار سپه رضا پهلوی بسیار تلاش کرد که بهنحوی یا مدرس را فریب دهد یا اینکه او را با تهدید از راه درستی که در پیش گرفته بود، بیرون کند ولی مدرس نه فریب وی را خورد و نه تحت تأثیر زبان بازی و عوامفریبیهای رضاخان قرار گرفت.
رضاخان قبل از اینکه به قدرت برسد، مدتی به فریبکاری دست زده بود؛ مثلاً گـِل بر سر خود میکشید و تظاهر به عزاداری امامحسین(علیهالسلام) میکرد یا اینکه شب شام غریبان از تهران تا حرم عبدالعظیم حسنی شمع به دست بر سینه میزد و تظاهر به عزاداری مینمود؛ آن زمان خیلیها وی را باور کردند و فریبش را خوردند، اما مدرس فریب نخورد و میگفت تمام کارهای رضاخان نیرنگ و بازی است. در واقع مدرس دومین نفری بود که قبل از اینکه رضاخان به سلطنت برسد فریب نیرنگ بازیهای وی را نخورد. اولین نفر، استادِ امامخمینی(ره) مرحوم آیتالله «شاه آبادی» بود که از همان ابتدا رضاخان را شناخته بود و خطر رضاخان را برای کسانی که با وی در ارتباط بودند، گوشزد میکرد.
مثال دیگرم اشاره به خفقان ایجاد شده از سوی رضاخان قبل از رسیدنش به سلطنت و حواشی به سلطنت رسیدن وی دارد؛ زمانی که او تلاش میکرد با ایجاد خفقان، رأی «عزل خاندان قاجار از سلطنت» را از مجلس آن زمان بگیرد. خیلیها مرعوب شده بودند و از ترس رأی دادند ولی در همان زمان نیز مدرس به صلاحیت رضاخان برای رسیدن به سلطنت رأی نداد.
قبل از سلطنت رضاخان تندیسی دوطرفه از وی در پارک ملی تعبیه شده بود؛ روزی رضا شاه هنگامی که با مدرس از کنار این تندیس عبور میکرد با هدف قدرتنمایی پرسید نظرت راجع به تندیس من چیست؟ مدرس بدون مکث و با لهجه اصفهانی گفت: «خُبس مثل خودت دو رویس» مدرس با این پاسخ رضاخان را منکوب خود کرد.
روزی در مجلس وقت نیز رضاخان یقه مدرس را گرفت و پرسید: «سید از جان من چه میخواهی؟ مدرس نیز بهصراحت گفت: «میخواهم جانت از تنت درآید و وجود نداشته نباشی» اینها نمونههایی از سازش ناپذیری مدرس است.
* چقدر شخصیت و دیدگاههای مدرس در منش و تفکر نمایندگان امروز مجلس نمود پیدا میکند؟
ورای اینکه در هر دورهای از ادوار گذشته و فعلی مجلس انسانهایی برجسته بر مسند نمایندگی نشستهاند اما در بین نمایندگان امروزی وکیلالدولههایی هستند که بهجز قدرت، مقام و پول هیچ چیزی برایشان مهم نیست. به تعبیری دیگر این افراد نه پایبند به اصول انقلاباند و نه پایبند به قانون هستند و نه بهعنوان سنگربان و دیدهبان در جهت ارزشهای انقلابی تلاش میکنند؛ اینها صرفاً افرادی هستند که بیشتر به قدرت و مقام فکر میکنند و کاملاً نشان میدهند که مرعوب جوسازیهای سازش طلبان و تحمیل طلبان هستند. واضح است که تمام عشق این افراد آمریکاست بهگونهای که در مقابل خواستههای آمریکاییها کاملاً خود را باختهاند.
متأسفانه مجلس امروز ما مجلس درخور نظام جمهوری اسلامی نیست، مجلسی که باید دیدهبان و حافظ سنگر انقلاب باشد، به چشم نمیآید. بهنظر میرسد که امروز بزرگترین آسیب وارده به نظام جمهوری اسلامی ایران از سوی قوای مقننه و مجریه کشورمان است. مصیبت یک مجلس آنجاست که سؤال از وزراء و دولتیها به بازی خودنمایی یک نماینده تبدیل شده و با اقناع سوری به پایان میرسد. همین ننگ برای این مجلس بس است که برجام سراپا رسوا که سرنوشت کشور و ارزشهای انقلاب را به بازی گرفته، ظرف مدت ۲۰ دقیقه تأیید و تصویب کرده است. اینجور نباشد که مجلس امروز ما شریک دزد و رفیق قافله باشد که از یکسو از ملت دم بزند و از طرفی سیاست سازشکارانه دولت را دنبال کند.
*لطفاً با ذکر مثالهایی از تاریخ تبیین کنید چقدر مشی نمایندگان مجلس در زمان ما با مشی مدرس بهعنوان نمونه یک نماینده کامل ملت همتراز است؟
مجلس در دوران شهید مدرس چند نوبت مقابل دولت ایستاد. یکی ازآن موارد حواشی به سلطنت رسیدن رضاشاه بود. زمانی که او میخواست با رأی اعتماد از مجلس به سلطنت برسد علیرغم اینکه یک جو خفقان ایجاد شده بود و تعدادی از نماینگان تطمیع شده بودند و حتی برخی از نمایندگان با تهدید مواجه شده بودند؛ سیدحسن مدرس بهعنوان مخالف قد عَلم کرد و زیر بار این ظلم و قانون شکنی نرفت؛ یا در مورد جریان اولتیماتوم روسها که دولت بر مجلس فشار آورده بود تا اولتیماتوم روسها را بپذیرد باز هم مدرس ایستاد و خطاب به نمایندگان گفت : «آقایان اگر قرار است از بین برویم چرا با دست خودمان حکم نابودیمان را امضاء کنیم.»
او با ایستادگی نگذاشت نظر دولت مبنی بر تسلیم مجلس در برابر اولتیماتوم روسها در مجلس وقت تصویب شود. متأسفانه امروز شاهد چنین ایستادگیهایی در مجلس نیستیم، درواقع آنهایی که امروز جای مدرس را گرفتهاند و خودشان را نمایندگان ملت میدانند در مقابل نقشهها و خواستههای دولت خیلی راحت سر تسلیم فرود میآورند و نظریههای دولت را چه در مورد برجام و چه بدتر از آن مو به مو اجراء میکنند.
مسئله باند بازی بزرگترین مصیبتی است که کشور ما را به استیصال کشانده نه آنهایی که اصولگرا خوانده میشوند و نه آنهایی که اصلاحطلب، اینطور نیست که در خط امام و رهبری و آرمانها و ارزشهای اسلام و انقلاب اسلامی تلاش کنند. درواقع این بازی جناحبندیها مربوط به جنگ قدرت است یعنی اگر بین این دو جناح کشمکش ایجاد شود، صرفاً برای کسب قدرت است نه اهداف و آرمانها.
عملاً هم میبینیم چه در مجلس گذشته و چه در مجلس امروز آنگونه که باید و شاید رسالت مقدسی که یک نماینده مردمی برعهده دارد، به انجام نرسیده است. نمایندگان باید متوجه این مهم باشند که صرف رأی گرفتن از مردم و ورود به مجلس تعریف یک نماینده نیست؛ بلکه نماینده واقعی کسی است که در راه آرمانها و اهداف ملتش حرکت کند نه اینکه بعد از اینکه با رأی ملت وارد مجلس شد برخلاف نظر مردم، اهل سازش و کرنش باشد؛ مسلماً چنین نمایندهای هیچگونه نمیتواند نماینده مردمی باشد.
بعد از پیروزی انقلاب فرانسه، دو تفکر و واژه در این کشور پر رنگ شد؛ یک دسته کسانی بودند که به اندیشههای قرون وسطایی پایبند و معتقد بودند و میگفتند که کلیسا باید همه کاره باشد، به همین دلیل به آنها بنیادگرا میگفتند. دسته دیگر آنهایی بودند که اعتقاد داشتند کلیسا و دین نباید در مرکز امور باشد به آنها نیز اصلاحطلب میگفتند. درواقع اصل جناحبندیهای سیاسی در داخل کشور ما برمیگردد به رواج دو تفکر اشاره شده غربی در ایران، آن هم وقتی بود که با پیروزی انقلاب دشمنان ما دیدند از وحدتی که امامخمینی(ره) در کشور ایجاد کرده بود، متضرر میشوند؛ به همین خاطر دو واژه و تفکر غربی خود را به کشور ما وارد کردند. متأسفانه کسانی هم در داخل کشور همتراز با سیاست غربیها این واژهها را رواج داده و بهدنبال آن دستهبندی سیاسی اصولگرایی و اصلاحطلبی شکل و قوت گرفت. حال آنکه باید تأکید کنم تفاوت چندانی بین این دو حزب سیاسی در کشور ما وجود ندارد چرا که درواقع این دستهبندی تنها مسئلهای برای جنگ قدرت میان کسانی است که بهدنبال به دست آوردن مقام هستند البته در میان هر دو گروه افراد صالح و متعهدی هستند که متأسفانه خیلی هم نقش اساسی در پیشبرد مسائل کشور ندارند.
*با توجه به صحبتهایی که در خصوص سیاست تفرقهانگیز غربیها برای ایجاد دو دستگی سیاسی در کشور ما داشتید، لطفاً بیشتر توضیح دهید که سیر ایجاد آن را ناشی از چه مسائلی میدانید؟
عامل اول ناآگاهی از خط امام(ره) و بیتوجهی به نظر ولیفقیه است؛ بعضی از کسانی که پیرو ولایت نیستند همواره بهدنبال کسب منافع شخصی هستند. از طرفی منافع آنی و مقطعی مطرح است بهگونهای که اگر بخواهند به خط امام وفادار بمانند نمیتوانند به آلاف و مقامی برسند و در نتیجه از قافله عقب میمانند. این دسته مصداق مثل «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» هستند.
عامل دیگر ترس و ضعیفالنفس بودن است. آدمهای ضعیفالنفس نمیتوانند انقلابی باشند و خط امام(ره) را بهدرستی دنبال کنند، خیلی از افرادی که امروز چه در مجلس بهعنوان نماینده حضور دارند و چه در جاهای دیگرند آدمهای ضعیفالنفسی هستند که خیلی زود با یک تشر جا میزنند یا با یک اشاره، تطمیع میشوند. درواقع قدرتطلبی، منافع شخصی و نداشتن شجاعت لازم این افراد را وادار به کرنش و سازش میکند.
عامل بعدی مسئله باند بازی است. بهعنوان مثال ممکن است افرادی که در باند و حزبی خاص قرار دارند وقتی در یک جریانی قرار میگیرند، رویه و عمکلرد پیشرو را قبول نداشته باشند اما ناگزیر باید سیاست حزبشان را در پیش گیرند. درواقع این عامل نیز نقش مهمی دارد در اینکه افراد سکوت کرده و سیاست باندشان را در پیش بگیرند. مسئله نفوذ پذیری نیز عامل مهی است؛ درواقع گاهی افراد قصد خیانت ندارند و صرفاً با وسوسههای عناصر خناس و شیاد فریب میخورند و فکر میکنند راهی که انتخاب کرده و طی میکنند، راه درستی است. بهعنوان مثال آدمهای مرموز و آنهایی که آمریکا را کدخدای دنیا میدانند و اهل سازش با کدخدا هستند، میآیند و به افراد فریب خورده میگویند اگر ما الان سازش نکنیم کشور مستأصل میشود و گرانی و تورم کشور را بهطور کلی فلج میکند و در نتیجه مردم مسئولین را مسبب این امور میدانند؛ افراد مذکور با تکیه بر همین شنیدهها باور میکنند تنها راه نجات کشور و آسایش مردم سازش با غرب است.
در جریان نهضت عدالتخواهی که به مشروطه انگلیسی منجر شد، شهید «شیخ فضلالله نوری» با شناخت خوبی که از دشمن داشت، متوجه شد چه جریانی در پیش است و میدانست راهی که در پیش گرفتهاند راه نهضت اسلامی و عدالتخواهی نیست؛ بنابراین در مقابل آن ایستادگی کرد. اما آیتالله «بهبهانی» و آیتالله «طباطبایی» و بسیاری از مبارزین دیگر فریب خوردند. آیتالله بهبهانی وقتی فهمید چه اشتباهی کرده است که شیخ فضلالله اعدام شده بود؛ زمانی هم که متوجه شد خطر چقدر جدی است، خودش را هم ترور کردند.
در مراحل دیگر هم وضع به همین شکل بود. وقتی که مدرس حضور داشت تعداد نمایندگانی که فریب خوردند کم نبود و گمان میکردند راه مدرس راه اشتباهی است و باید با ابرقدرتها کنار آمد و با رضاخان همکاری کرد. زمانی که مدرس مقابل بسیاری از قانون شکنیها میایستاد تمام کسانی که با وی مقابله میکردند، مزدور نبودند کما اینکه مزدوران سعی میکردند نمایندگان ناآگاه را فریب دهند. بعد از شهادت مدرس در دورههای مختلف هم کسانی که به مجلس میرفتند یا سرسپرده و نوکر بیگانگان بودند یا کسانی بودند که نمیتوانستند راه درست را تشخیص دهند.
حقیقت این است که برخی از افراد عضو نهضت آزدی یا اعضای جبهه ملی افراد خائنی نبودند ولی گمان میکردند راه نجات کشور این است که با شاه همکاری کنند و تمام حرفشان این بود که بدون آمریکا نمیتوانیم کشور را اداره کنیم در نتیجه مقابل آمریکا کوتاه میآمدند. وقتی آمریکا کاپیتالاسیون را به ایران تحمیل کرد نهضت آزادی، جبهه ملی و کسانی که از پان ایرانیسم دم میزدند و شعار ناسیونالیسم میدادند آمریکا را کدخدای دنیا میدانستند. برخی از کسانی که این طرز فکر را داشتند مزدور و خائن بودند ولی بعضی دیگر هم گمان میکردند که آمریکا کدخداست و بدون آن نمیتوان کشور را اداره کرد.
این تفکر امروز هم ادامه دارد؛ کسانی که ما را در دنیا سرشکسته و فعالیتهای هستهای کشور را بهطورکلی مختل و راکتور هستهای را در اراک زیر سیمان و گل دفن کردند، همه خائن نیستند بلکه فریب خوردند و باور کردند راه نجات کشور این است که با آمریکا کنار بیایند. درواقع گمان میکردند اگر به آمریکا لبخند بزنیم او ما را در آغوش خواهد کشید؛ نتوانستند بفهمند ذات استکباری با کنار آمدن با مردم منافات دارد و خوی استعمارگری اقتضا میکند که ملتها را تحقیر کنند.
قدرت آمریکا مرهون این است که ملتها ذلیل باشند. متأسفانه برخی در کشور متوجه این امر نشدند و سر به آمریکا سپرده و پشت به خط امام(ره) کردند، ولیفقیه را نادیده گرفتند. امروز نیز بابت این اشتباهها از مردم عذرخواهی نمیکنند و هنوز راه غلط را ادامه میدهند و روی آن ایستادگی میکنند.
*بهعنوان سؤال آخر نیز توضیح دهید که استقلال یک نماینده مجلس با توجه به ویژگیهای شهید مدرس چه ملزوماتی دارد؟
نمایندهای که بهمعنای واقعی کلمه نماینده مردم است در اولین قدم باید بهدنبال مصالح مردم باشد و در جهت منافع آنان حرکت کند. دوم اینکه خود را نبیند و فکر نکند با موضعگیری خاص ممکن است در دوره بعد رأی نیاورد، بلکه باید به وظیفه خود آگاه باشد.
نماینده مستقل کسی است که خط و آرمانهای امام(ره) را بشناسد و آنچه که امام(ره) بهعنوان اصل تبیین کردند بهدرستی بشناسد ضمن اینکه نماینده مستقل باید پیرو عملی ولایتفقیه باشد یعنی وقتی مقام معظم رهبری میفرمایند با مذاکره با آمریکا مخالف نیستم بلکه آن را بیهوده میدانم یک نماینده نباید این موضوع را تشریح کند یا مقابل آن بایستد بلکه باید خطاب به مسئولان دولتی و وزرا گلایه کند؛ یا وقتی مقام معظم رهبری استفاده از کالای خارجی را منع میکنند چرا نمایندگان درصدد تصویب قانونی جهت اجرایی شدن این مسئله برنمیآیند. لااقل میتوانند سازوکار منع استفاده از کالاهای خارجی در ارگانهای دولتی را فراهم کنند. حتی وقتی مقام معظم رهبری مسئله اقتصاد مقاومتی را اعلام کردند، یک نماینده مستقل باید سادهزیستی را در پیش بگیرد.
مدرس خود نمونه بارز یک نماینده ساده زیست بود. وی زمانی که در تهران نماینده شد، از بین منازل ۳ تومانی و ۲۵ قِرانی که به وی پیشنهاد شد، منزلی که سادهتر بود را برگزید. یک نماینده درست کار نیز باید مانند مدرس ساده زیست باشد نه اینکه زندگی اشرافی داشته باشد. درواقع کسانی که میخواهند پیرو امام(ره) باشند و مدرس گونه عمل کنند، باید ساده زیستی را دنبال کنند و تجملگرا نباشد.
نمایندگان باید مقابل تجملگرایی و حقوق نجومی ایستادگی کنند نه اینکه از کنار مسئله حقوقهای نجومی بیتفاوت عبور کنند. در مسئله حقوقهای نجومی انتظار این بود که نمایندگان ما در مقابل کسانی که مانند زالو خون مردم را مکیدند و حقوق نجومی گرفتند ایستادگی کنند ولی هیچ عکسالعملی از خود نشان ندادند و فریادی بلند نشد. این بیانگر این است نمایندهای که ادعا میکند پیرو خط امام(ره) است و مدرس را شناخته، هیچ درک و شناختی از مدرس، خط امام(ره) و ولایتفقیه ندارد.
نظر شما